۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

قصه ی پر درد مجید توکلی و ضجه های مادر


چقدر زود گذشت… به چشم بر هم زدنی. هنوز ضجه “ندا بمون” توی گوشمان زنگ می زند و حال قصه ی پر درد مجید توکلی که با مرگ تنها چند نفس فاصله دارد.

۹ نظر:

  1. خدا نکنه.مرگ دشمنش ایشالله.نگرانم براش.برای همه ی خودمون.

    پاسخحذف
  2. عجب صبری خدا دارد ،

    پاسخحذف
  3. مجید ، عزیز پلی تکنیک ،مقاوم سرسخت و استواره
    آرمانش اونقدر براش مهمه که داره با جونش از اون دفاع می کنه
    با افتخار و شرافت .
    اما اگه (خدای ناکرده) اتفاقی براش بیافته ضجه زدن کاریه که این بیشرفا باید بکنن نه ما !شرافت مجید و استواریش دل همه مارو قوی می کنه
    بدا به حالشون اگه مویی از سر مجید کم بشه!

    پاسخحذف
  4. ای روزگار. هییییییی

    پاسخحذف
  5. ای روزگار. هییییییی

    پاسخحذف
  6. خیلی آه ها این روزا رو تن خاک ایران نشسته...آه هایی که روزی گریبانگیر اون کسایی میشه که باید بشه...

    پاسخحذف
  7. This should not happen! god bless him.
    and we pray for him
    he is a brave man

    پاسخحذف
  8. انشاله که حالش هرچه زودتر خوب بشه و آزاد بشه

    پاسخحذف
  9. سلام و درود بی پایان دوست گرامی.کم پیدایی؟

    پاسخحذف