۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

کردانیسم!

شاهکار وزارت علوم: ازمون فراگیر پیام نور نمره منفی نداشت!


مد نوشت1:طفلک دکتر کردان!

مد نوشت10/20/30/40:2 این ج میشه!

مد نوشت3:یار دبستانی من...(بقیه شو تو دلت بگو)!

۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

ابلح!

بر سر شاخه نشسته و بن مي برد!

اینجوریا!

۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

تجاوز تجاوز است

میدونی چرا یک دفعه و بی خبر از نت رفتم و نیومدم؟
حقیقت برای من باور کردنی نبود.بابا کامپیوتر رو
شکست, کیس رو شکست,چرا؟ چون 60 هزار
تومان خرج اشنا شدن من با دنیا شد.چون به
قول بابا من فاسد میشدم.

قضاوت با ...

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

کاخ و کوخ

اقا یه گل بخر! تو رو خدا یه شاخه! اقا.اقا...

وای, بنزتو گاز بزنم! بابا حمیدم خریده!
کجا؟ دو راهی کلاردشت مرزن اباد.بزن بریم یوهو...

هر جا كاخي هست در انجا كوخ هم هست!

باز گیر داد!

۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

پلان4 برداشت 1

صدا .نور .دوریبن .پلان4 برداشت1
اکشن:بودن یا نبودن ماندن یا رفتن
مسئله...میل حضرات است
کات.

۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

اندر حقیقت وفاداری سگ و بی چشم و رویی رسانه ملی

ایت الله دستغیب کتابی داره به عنوان داستان های شگفت انگیز.نقل شده : رابرت سگی داشت جهت حراست از منزل خود.وقتی اسم سگ برده میشود نا خود اگاه ذهن ادمی به وفاداری و شرم و حیا این حیوان میرود.رابرت همیشه دیر به منزل می امد و مادامی که به نزدیکی خانه خود میشد,سگ با پارسی خوشحالی خود را از ورود صاحبش نشان میداد.در یکی از شبهای سرد زمستانی که رابرت دیر هنگام به منزل خود میرفت.برف شروع به باریدن گرفت.و سوز شدیدی هوا را در هم گرفت.رابرت با شالی که در گردن داشت صورت خود را پوشاند.وقتی به منزل رسید سگ شروع به پارس کردن کرد .هنگامی که رابرت در را باز کرد سگ همچنان در حال پارس کردن بود.
گویی که رابرت را نشناخته باشد.وقتی رابرت شال خود را به نشانه اشنایی سگ از صورت خود برداشت .سگ پارس هایش تمام شد
در حالی که سر خود را به نشانه شرمندگی به پایین انداخته بود .زوزه ای ضعیف کرد و به گوشه ای رفت.فردا وقتی رابرت برای سگش داشت غذایی میبرد .ناگهان متوجه شد که سگ بی تحرک روی زمین افتاده.و سگ بینوا از شرمندگی به قدری ناراحت بود که نتوانست
دوام بیاورد,و مرد.
به فکر میرویم با این داستان اما غریبی ماجرا حکایت رسانه ملی است که شرم را از یاد برده و بی چشم و رویی را
به حد غایت خود رسانده.ان چیزی که این روزها به عنوان خبرو هر چیز دیگر به خورد ملت داده میشود .ملتی که صاحب و مالک تمامی هر انچه که در رسانه است .جایی بس تاسف دارد.و ادمی را به فکر فرو میبرد.که شرم و حیا را گاهی از حیوان ها باید اموخت
باری تو خود حدیث مفصل به خوان...


۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

خدایا من خود خواه را ببخش

در ذهن خود نه یک بار ,بارها و بارها مجسم میکردم .انهایی که مدعی عشقت شدن
ایا اگر بلایی سرت می امد چه؟وای بر من .وای بر من خود خواه
ایا اگر تصادف میکردی چه.؟
ایا باز هم حاضر میشدند تا عاشقت شوند
ایا کسی هست که تو را به خاطر خود خودت دوست بدارد.عاشقت باشد.
خدایا مرا به خاطر خود خواهیم ببخشد.

و دگر هیچ



۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

ابتدای اغاز

کوچه خیس از عشق, شعر سبز لورکا
ساعت 5 عصر, مستی بی وحشت
گریه های ژکوند, خط خوب سهراب
نامه ای اب شده, ونگوگ گوش به دست

ابتدای اغازیست برایم سراسر ارامش