۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

گویی!


این سو کشان سوی خوشان، آن سو کشان با ناخوشان


یا بشکند یا بگذرد کشتی در این گرداب ها

۴ نظر:

  1. mamnoon ziba bood mazmoonesh daghighan halo rooze mahast.

    پاسخحذف
  2. چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان، کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا

    امیدوارم که بگذرد از این گرداب ها

    پاسخحذف
  3. دیشب خواب دیدم دارم وسط خیابون سکس میکنم
    البته این کار به نظرم بد نمیومد و کسی هم توجهی به من نمیکرد
    یعنی اصلا کسی نمیومد
    خلوت بود
    هر کی راه خودشو میرفت
    یه هو دیدم یه آخوند از اون طرف خیابون لباسشو جمع کرد زیر بغلش و دوید طرف من
    هی وسط راه که میدوید عینکش رو درست میکرد
    غضب الوده به من میکرد نگاه
    منم ترسیدم
    فرار کردم
    لخت میدویدم
    تا رفتم در خونه دوستم
    در زدم
    باباش گفت اینا رو راه نده خونه
    و من ترسم بیشتر شد که الان بیچاره میشم
    نمیدونم از چی میترسیدم
    تا اینکه رفیقم یه سلوار واسم آورد و من رفتم به طرف خونه
    تو راه از همونجات برگشتم
    دیدم آخونده با چند نفر وایسادن دارن از بابام سوال میکنن
    وسایل تو جیبای منو بهش نشون میدن میگن اینا رو میشناسی؟ بابام میگفت نه!
    دمش گرم

    پاسخحذف
  4. مطمئنا نمیگذره...میشکنه! :(
    نمی دونم چرا تازگیا در این موارد اینقدر نا امید شدم!

    پاسخحذف