۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

کمی دیر اما درباره الی

این کوفت دوست داشتنی با اسمی با مسما که خاصه ی اصغر فرهادیست.از ان جا که توفیق دیدنش در سینما نصیبم نشد.در روزمرگی های خودم جسته و گریخته می شنیدم درباره الی.زمانی که فیلم را از فروشنده خریدم اولین حرفی که شنیدم این بود:دو زار نمی ارزه!! علتش را کم و بیش میدانستم,پایانی گنگ و نامعلوم برای بیننده.قبل از دیدنش در ذهنم پوشه ای باز کردم که پایان داستان و نتیجه گیری ان به عهده خودم است.
درباره الی چیزی فراتر از دانستن سرنوشت دختریست با این نام.حکایت کهنه و همیشگی زن بودن و دوم بودن.
جنسی که در حصار باید ها و عرفها و سنت ها ی درون جامعه خود گیر افتاده.جنسی که حق انتخاب ندارد و همواره انتخاب شونده است.ناگزیر است همیشه واقعیت را دروغ بگوید.واقعیاتی که در اینجا بازگو کردنش به لکه دارشدن ابرویش منجر می شود.
الی امد تا انتخاب شود همان گونه که پیش تر انتخاب شد و البته ناکام.اما بازنده این فیلم تنها الی نبود.او خواست یک بار دیگر شانس خود را امتحان کند اما گویا خود میدانست از ابتدا بازنده است.نیاز به تلنگری بود و ان شنیدن ازادی اختیار و انتخاب همسر المانی احمد(شهاب حسینی) که یه پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است …! تلخی بی پایان الی میتوانست علیرضا(صابر ابر)نامزد او باشد که چند ماهی قصد جدا شدن از او را داشت.اما این اغاز ماجرابود و باید به جرات گفت این سکه چند رو دارد.سپیده زنی که میخواهد فراتر از این مرزها باشد و نهایت تلاش خود را میکند که نمادی باشد از شکستن این حصارها.اما او نیز ناگزیر است دروغ بگوید نه به همسرش که ویلای شمال 1روز بیشتر در اختیار انها نیست.او ناچار است دروغ بگوید و گرنه از سفر خبری نبود.(در فیلم).سپیده در تلاش است این انگیزه
و تلاش را به الی منتقل کند.فیلمی بر امده ازقشر متوسط جامعه.صحنه ای شاخص و بارز از دریا که خبر از اتفاقی در اینده را به مخاطب میدهد. در این صحنه دریا نماد ازادی و بی کرانی نداشت. بیرحمی ان در افول خورشید و غم و تلخی ان بیشتر جلوگر بود.الی قصه ی فرهادی تا زمانی که حاضر است مورد احترام است .مردان درون قصه نیز به تعریف و تمجید از او پرداخته به نوعی
هر کسی قیمتی و عیاری برای او میگذارد.و خبر و اتفاقی که مخاطب منتظرش بود.غیبت ناگهانی الی که همه را متاثر کرد.به یک باره الی قصه ی فرهادی تبدیل به دختری فداکار شد که تلاش کرد از غرق شدن (ارش) جلوگیری کند.همه ناراحتند.بیچاره الی.ای وای.ای وای.و حال سپیده قصه که دیوانه شده.(چقدر زیبا بازی کرد گلشیفته).تلخی بی پایان او تازه شروع شده.از خود بی خود شده.زوزه میکشد.خود رابه درو دیوار میکوبد.حال او از عرش به فرش رسیده.تا قبل از حادثه او رهبر بود.همه کاره جمع که همه را تحت تاثیر قرار میداد.حال ضعیفه شده همان که در اصل هم بود.کتک میخورد.بازخواست میشود.و کمی فراتر دروغش فاش میشود.حتی احمد فرنگ رفته را نیز متعجب میکند.چشمان و نگاه های معنا دار جمع.همه به یکباره درصدد تبرئه خود تلاش میکنند.حال الی مرده.منیت همیشگی انسانی به شدت فعال شده.راهی برای گریز از قصور بودن.و جالبتر خود را گول زدن.اکنون نیاز است به منیت خود تلقین کنیم.الی در پانتومیمش که هرگز در فیلم نشان داده نشد از گل گلایل حرف زد که الهام بخش مرگ ورفتن است و خواب دیدن ( نازی ) ,که برای ایرانی تازگی ندارد.همه ی ما از این دست تلقین ها را داشته ایم.وعلیرضای قصه که با ان چهره مظلوم که حال بیچاره و طفلکی قصه شده.خیانت الی از نظر انها و سپیده ای که در خیالش فکر میکرد میشود.اری میشود.ونامزدی که امده بود تنها بفهمد الی از او به انها چیزی گفته است یا نه.ایا او خیانت کرده بود؟وباز هم سپیده که تسلیم شده بود.دیگر رهبر نبود.دیگر هیچ کس باورش نداشت.
به مانند کارکتر هدیه تهرانی درفیلم چهارشنبه سوری اصغر فرهادی .اون نیز خودش را به درو دیوار زد.اشک ریخت.فریاد زد که باورکنید.شوهرم با زنی رابطه دارد.ولی متهم شد به دیوانگی.توهم و...
سپیده ناچار شد دروغ بگوید.چون پناهی جز این در جامعه نیست.او همیشه دوم است.و این بار در اخر فیلم و تیر خلاص را طوری دروغ میگوید که خود نیز باورش شده که الی چیزی به او نگفته.و صحنه ای از بیرون اوردن ماشین گیر کرده در ماسه های کنار دریا که نشان از ارامش و رفتن به سراغ روزمرگی و دغدغهای موجود جامعه را به تصویر میکشد.و فیلمی که دوزار هم نمی ارزد.!!
خوراکمان همواره باید عادت باشد و اغراق.مخاطب همیشه باید منتظر رسیدن شاهرخ خان و اشواریا قصه باشد.همیشه باید منتظر پیام اخلاقی فیلم در اخر ان باشیم.عرفهامان تبدیل به فروش2 میلیاردی اخراجی های دهنمکی! و لحظه ای سرخوش از شنیدن شوش و مولوی راه اهن, قصه تا دوزار ارزش داشته باشد.به نظرم چیزی که دوزار هم نمی ارزد فقر فرهنگی در جامعه است.نبود مرجعی درست و مناسب.نداشتن پناهی از هزاران سوال چون و چراهایی که وجود دارند اما هیچ کس حاضر نیست به انها پاسخ دهد.این فیلم از نظر من فصلی تازه,روشن,و غنی از هزاران ناگفته در سینمای ایران بود,و حرف اخر همیشه جنسی که اینجا خریداری نداره در ان سوی ابها بیشتر از دوزار می ارزه!

۱۳ نظر:

  1. مطمین هستید فیلم را درست دیده اید؟ مضمون فیلم همین بود که شما اشاره کردید؟ احتمالا آیا فکر نمی کنید مضمون اصلی ِ فیلم، در مورد حقیقت و واقعیت و نیل به حقیقت، و اینکه حقیقت دست یافتنی است یا خیر، مبتی بوده است؟

    پاسخحذف
  2. پاسخ به ناشناس:در مورد دیدن فیلم مطمئن هستم.اما سوالتون خیلی گنگ بود.متوجه نشدم.چیزی که من حس کردم از این فیلم واقعیت درونی جامعه ماست.خیلی ها دنبال نتیجه این فیلم بودن.خیلی ها به دنبال پایان خوش بودن.ویاپایانی واضح.در صورتی که خیلی از سوالات در بطن دیالوگ ها و داستان فیلم بود.اما این فیلم چندین لایه داشت که هر کسی با دید خودش میتونه مطلبی استخراج کنه.خیلی ها بودن الی را مقصر این جنجال ها میدونن.و خیلی ها حتی سپیده رو.اما من برداشت کلیم این بود که فرهادی عصر جدیدی رو اغاز کرده.حال این گنگ بودن پایان داستان رو با فیلم محاکمه در خیابان اگر مقایسه کنیم.تفاوت از واقعیت تا اغراق ودور بودن از جامعه رو میشه درک کرد.

    پاسخحذف
  3. دو شب پیش این فیلم رو برای دومین بار دیدم !!!

    پاسخحذف
  4. برداشت ها از فیلم میتونه متفاوت باشه. برداشت اینکه چطور حقیقت میتونه راحت گم بشه. اینکه مردم اینقدر به فکر خودشونن که حاضرن کسی که بخاطرشون کاری کرده رو هم قربانی کنن. و خیلی چیزای دیگه. ولی خوب بود

    پاسخحذف
  5. salam. khoobi? khoobam.
    ba bazi harfat movafegham amma baziyash ziyad babe dele man nist. amma dar kol hal mikonam ba tane gooiihat gheyre mostaghim kheili khoob manzooreto miresooni.

    پاسخحذف
  6. اینجا منتشر کن
    http://7tir.info/index/index.php

    پاسخحذف
  7. فكر مي كنم فيلم را با هم در يك سالن و شايد روي يك صندلي ديده ايم!!
    http://yasnababa.blogspot.com/2009/12/blog-post_11.html

    پاسخحذف
  8. سلام متشکر از تحلیلتون اما
    در ربع ساعت اول فیلم کار بازیگران فوق العاده وبسیار طبیعی بود.گویا اصلا جلوی دوربین نیستن .ولی من فکر می کنم کارگردان واقعا نتونست بعد از اون منظور اصلیشو خوب نمایش بده.احتمالا مقصودنشون دادن چالشهایی هست که خانما در جامعه ایران دارن مثل نقش رهبری عاشقی مادری استقلال شخصی و همچنین بازخوردی که ازاجتماع مخصوصااقایون میگیرن تو این مسیر.امااین سه مشکل توفیلم وجود داره.
    ا- انتقال معنی در یک محیط پرازناراحتی واسترس(نه اکشن) خیلی سخته چون بیننده جذب نمیشه
    2-الی همیشه غایب هست و ارتباط برقرار کردن بااون و فهمیدن دغدغش مشکل میشه
    3-نشون دادنزن به شکل یهشخصیت ضعیف در فیلم بزرگترین اشتباه کارگردان هست (نشون دادن زن به شکل ضعیف مشکل رو حل نمی کنه مانیاز به پروش شخصیتی محکم تراز زن در فیلمها وجامعه ایران هستیم.برای مثال چه دلیل داره سپیده درمقام زن دروغ بگه تا همه رو متقاعد کنه که برن شمال) 

    پاسخحذف
  9. دیروز این فیلم رو دیدم و هنوز توی شوک دیدنش هستم. تحلیلت عالی بود. چیزهایی که توی ذهنم بود رو زیبا روی کاغذ اورده بودی. مرسی. اینجا تنها الی قربانی نبود. زن المانی و زن ایرانی. سپیده نماد زن خوشبخت ایرانی حاضر در جمع تا وقتی مورد احترام بود که مشکلی پیش نیومده بود . واقعا ممنون. به هم خیلی چسبید

    پاسخحذف
  10. واقعیت فیلم درباره الی حقیقت تلخ و تراژیکی است که همه ما لایه هایی از آن را در زندگی خود درک کرده ایم!
    با پایان فیلم بسیار موافقم. پایان این فیلم باید تا حد ممکن ترازیک باشد تا تلخی و کثرت این حقیقت در جامعه را به خوبی القا نماید!
    موسقی تیتراژ آخر فیلم نیز یک شاهکار منحصر به فرد است که بیننده را همچنان در تلخی بی پایان فیلم فرو میبرد.
    (تفلک الی)

    پاسخحذف
  11. مرسی از نقد ظریفتون؛ نگاهتون به فیلم جالب بود ، این اختلاف نطرهای دوستان در نقد فیلم کار آقای فرهادی رو جالب تر می کنه، این خیلی پیچیدست که هرکسی یک برداشت مختلف از کل و حتی ظرایف فیلم داره...

    پاسخحذف
  12. منم تازه یکشنبه گذشته این فیلمو دیدم. اتفاقا به منم گفتند فیلمش ارزشی نداره ولی من بعد دیدنش متوجه شدم حرفهای گفتنی بسیار داره. البته دید شما هم بسیار جالبه. تعابیر خوبی از فیلم داشتید که بعضی هاشو من توجه نکرده بودم..

    پاسخحذف
  13. این فیلمو تو سینما دیدم.....مجذوبش شدم...کارها (فیلمسازی) اصغر فرهادی رو خیلی دوست دارم.......

    درباره الی چیزی فراتر از دانستن سرنوشت دختریست با این نام.حکایت کهنه و همیشگی زن بودن و دوم بودن...اینجارو خیلی قشنگ گفتی...

    تو سینما دیونه ی این جمله شدم :یه پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است …!
    چقدر این جمله زیباست...چند ماه از دیدن اون فیلم میگذره اما هنوز این جمله تو ذهنمه....

    برداشتت از فیلم متفاوت و البته منطقی بود....برداشتها متفاوته تا جایی که از این و اون شنیدم اما بهم نزدیکه تقریبا....

    از دروغ آخر فیلم سپیده حیرون موندم.کلی ذهنمو درگیر کرده بود که چرا دروغ؟لازم بود دروغ بگه؟ اگه دروغ نمیگفت چی میشد؟...و کلی چرای دیگه... دلم میخواد اگه فرصتی شد دربارش حرف بزنیم البته اگه تو حالشو داشته باشی...

    پاسخحذف